سلام برخروش غیرت محقق
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

 

 

محقق باردیگر خروش وغیرت انقلابی و رسالت هزارگی و سیره مزاری گون خویش را به نمایش گذاشت وجاذبه ودافعه ی این خروش وغرور وغیرت، طیف های از جوانان هزاره را در یک صف بندی جدید قرارداد.

داستان از این قرار است که جناب امر الله صالح، از یاران ائتلافی محقق در جبهه ملی، مقاله ی توهین آمیز وسراسر کذب علیه هزاره ها (به زبان پشتو) در سایت بی بی سی، می نویسد وآن مقاله به زبان فارسی برگردانده می شود و غرور جوانان هزاره به خروش می آیند و بعضی ها باقلم پاسخ می گویند وطیف دیگر که همان وِزوِز گران دور بشقاب هستند این بار نیز شروع به حمله علیه محقق می کنند که محقق در کنار خائنین به ملت قرار گرفته اند ونمونه اش مقاله ی همپیمان تاجیک تبارش امر الله صالح است.

طیف دیگر از جوانان هزاره که هنوز به ارزش ها وشخصیت های جهادی معتقد هستند وبه امثال محقق، خلیلی، عرفانی واکبری چشم امید دارند واین ها را سرداران جهاد ومقاومت می دانند، بطروق گوناگون مرسوم در دنیای امروز اعتراض وناخوشنودی خود از مقاله عاری از حقیقت امر الله صالح را به گوش محقق می رسانند وبه محقق می فهمانند که موضع خود را صریحا بیان کنند.

اینجا است که محقق واقعا برسر یک انتخاب دشوار قرار می گیرد آیا در دنیای کجمدار سیاست مثل استاد خلیلی واستاد عرفانی واستاد اکبری راه خم خزک سیاسی را در پیش گیرد وحقیقت وغرور وباور مردم را قربانی کنند؟  و یا بر سیاست حرام زادگی وحقیقت سوز پشت پازند و در کنار مردم قامت غیرت را اذان ایمان بندد وتکبیر شهامت وشجاعت را بربلندای مؤذنه تاریخ بخواند؟ اما محقق در کنار مردم بودن را برمی گزیند و به ندای وجدان های حقیقت خواهان پاسخ می دهد.

با نشر نوشته غرور آفرین محقق، بار دیگر همان وز وز گران دور بشقاب، شروع به نق زدن می کنند ومحقق را سیاستمدار نادان ودم دم مزاج لقب می دهند وهزاران واژه دیگر.

حقیقت این است که محقق اگر زبان در کام وقلم در نیام می کرد وبه امر الله صالح پاسخ شجاعانه نمی داد، باز این طیف، محقق را رها نمی کردند ونیش زبان شان همچنان تیز وبرنده بود والبته که مظلوم نمایی هم می کردند واز نام هزاره پراهن عثمان می ساختند و بر گردن محقق در می انداختند.

حکایت این جماعت علیه سرداران جهاد وغرور وغیرت، داستان مردی است که:

 در روز گاران گذشته مردی زندگی می کرد که عاشق دستور دادن بود ودوست داشت فقط دستور بدهد. همراهان ایشان تنها راه چاره را در این دیدند که ایشان را مسئول آفتابه دادن برای قضای حاجت کنند چون در آنجا دستور دادن متصور نبود که آقا بگویند نه این را نکن وآن را بکن چنین نکن وچنان کن.

اما وقت آقا را مسئول آفتابه دادن قضای حاجت کردند، ایشان دو نوع آفتابه ی کوچک وبزرگ را در محل برداشتن آب استنجاء، گذاشت. لذا هرکس می آمد که آفتابه برگیرد، یا آفتابه بزرگ برمی داشت یا کوچک را. این جابود که حضرت آقا عشقش به گل می نشست: هر کس کوچک را بر می داشت، می گفت نه آن را سرجایش بگذار وآن بزرگ را بر دار واگر بزرگ را بر می داشت، می گفت آن را بگذار و آن کوچک را بردار.

آری امروزه بخشی از این نق زنان به ارزش ها وشخصیت های جهادی حکایت همان مرد عاشق دستور دادن هستند.

همینجا این نکته را اضافه کنم که حساب منتقدان صادق وآمران به معروف و ناهیان از منکر جداست وکسانی که باقلم این فرزند کوچک هزاره آشنا هستند می دانند ونیک بیاد دارند که این قلم، تند ترین انتقادات را این سرداران و بزرگان قوم داشته اند ودر آینده نیز چنان خواهد بود.

ولی طیفی در جامعه هزاره وجود دارند که کار شان فقط نق زدن به ارزش ها وشخصیت های جهادی هستند، اینها همان مفت خوران قلم به مزد ومزدور بیگانه هستند که گاه به امام حسین وعاشورا دهن کجی می کنند وگاه دیگر به باور های ساده وبی غل وغش مردم و سپیدمان به  سرداران جهاد حمله می کنند و پاچه گیری عادت شان شده اند.

محقق، خلیلی، عرفانی، واکبری رهبران آرمانی هزاره نیستند(به استثنای پیغمبران ومعصومین، دیگراصلا رهبران آرمان وجود خارجی ندارند وفقط در جهان ذهن هستند) اما همین ها روزگاران سینه را در برابر کفر شرق سپر کردند وجان شان را روی دست گرفتند واز کشور ودین دفاع کردند وهمین ها همان سخره های طوفان دیده هستند و بار دیگر همین ها هستند که می توانند از جان بگذرند واز حریم دین ومردم دفاع کنند ونه آن بچه ساندویچ بدستان پرمدعای نازوک نارنجی که با یک درجه گرما وسرمای سیاسی، تب می گیرند...

آری محقق، این بار نیز از نیش زبان وقلم این جماعت در امان نماندن والبته تا قاف قیامت هم در امان نخواهد ماند.

مهم این است که محقق همچنان در کنار مردم خود هست وهنوز غرور مردان مرد را قربانی سیاست نمی کند وچپن عدالت خواهی بابه مزاری را  بقدر توان برشانه غیرت می تکاند وهمچنان یک انقلابی سرشار از ایمان وغرور وغیرت برقله حماسه ایستاده وفریاد گلویش رعد آسا از مؤذنه تاریخ بگوش می رسد. بنا براین باید گفت سلام بر خروش وغیرت محقق.

بله محقق(باهمه ی ضعف های ناخواسته بشری) همچنان یک انقلابی قرآنی است به فرموده  قرآن شناس بزرگ جهان اسلام وصاحب  تفسیربی مانند قرآن کریم«تفسیر راهنما»:

کلمه انقلاب از قلب باب انفعال است . به معنای تحول پذیری . دقیقاً یعنی این انقلابی یعنی انسانی که آماده پذیرش تحولات منطقی است ،روحیه جمود و تعصب ندارد وقتی که یک مسئله ای را حق تشخیص داد - حتی خلاف نظرش -  در مقابل حق خاضع است و می پذیرد.

* این بهترین مصداق انقلابی است یعنی تحول و جابجا شدن و وقتی که باب انفعال می رود یعنی قبول تحول ، یعنی پذیرش تحول . همه کس نمی تواند به معنای کامل کلمه انقلابی باشند تعصب ها و تحجرها و رودربایستی ها ، حالاتی که انسان دارد که ما حالا یک حرفی زدیم و دیگه از حرفمان بر نمی گردیم اینها مانع حق پذیری است و این چیزی است که در قرآن  مذموم است، ارتجاع این است، معنایش می شود تعصب کور، معنایش می شود حق ناپذیری که عین ناحقی است و این حالت انقلابی گری نیست.

* انسان سالم با فطرت سالم این است که در هر شرایطی اقدامی و راهی و مسئله ای را حق و مطابق مصلحت تشخیص داد رودربایستی با کسی نداشته باشد با خدا و خود، با جامعه و همرزمانش صمیمی و صاف و صادق باشد . آنهایی که کله شقی را با انقلابی بودن اشتباه می گیرند آنها اشتباه می کنند. آنها که فکر می کنند با کله شقی و یکدندگی باید هر حرفی را  زدیم تا قیامت پای آن بایستیم ، آنها که در عین مشاهده حق می گویند نباید از حرف خود بازگردیم  اینها  نه تنها انقلابی نیستند که عین مظاهر ارتجاع و تعصب جاهلی هستند .( http://www.hashemirafsanjani.ir/content)


January 27th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي